
کبوتر بچه ای تو باغچمون بود/گرفتم تو قفس انداختم اون رو/همیشه آب و دونش رو میدادم/اون رو تو خونمون تابش میدادم/یه روز دیدم کبوتر نا نداره/غذا داره ولی میلی نداره/داره جون میدع و باکی نداره/نمیدونم چرا اون بیخیاله/براش من آب و دون تازه بردم/یه جای گرم و راحت اون رو بردم/کبوتر دون نخورد و تو قفس مرد/صفا و خندع رو از خونمون برد/منم تا صبح نشستم گریه کردم/کبوتر مرد و من کاری نکردم/به درگاه خدا من شکوه کردم/کبوتر رو چرا خوبش نکردی/چرا حرف دلم رو گوش نکردی/پدر اومد یواش تو گوش من گفت/نکن گریه کبوتر رو تو کشتی/کبوتر مال پرواز پسرجون/کبوتر جون میدع تا پر بگیره/کبوتر پر نگیره زود میمیره/اون از غمباد پرواز دون نمیخورد/تو آزادش نکردی تو قفس مرد/ولی با رفتنش این رو بهت گفت/ "که دنیا ارزش زندون ندارع / فقط شادی رو آزادی میاره" /کبوتر من پیامت رو شنیدم/مقام عشق و آزادی رو دیدم/به امیدی که هیچکس توی دنیا/جلو پرواز هیچکی رو نگیرع/به امیدی که زندونی نباشه/کبوتر در قفس هرگز نباشه/به عشقت شعر آزادی رو خوندم/قفس رو پای باغچه من شکوندم.
شاعر : علی قدیمی
* من ک این شعرو خیلی دوس دارم.بنظرمم مرتبط بود...!! ^_^